حالت سیاه
23-11-2024
Logo
فقه اسلامی - اخلاق اسلامی – گناهان کبیره - درس ( 4 - 7 ) : گناهانی که احتمال دارد کبیره باشند.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعده‌ی امانتدار. بار خدایا تنها آن چه به ما آموختی را می‌دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آن چه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره‌ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترين آن را پيروى مى‌كنند و با رحمت خود ما را از جمله‌ی بندگان صالح خود قرار بده.

مطلبی جامع درباره‌ی گناهانی که احتمال دارد کبیره باشند:

1 ـ کسی که آن چه برای خود می‌پسندد؛ برای برادرش نپسندد:

از دو درس پیش به گناهان کبیره می‌پردازیم و دوست داشتم گناهان کبیره‌ای را که مردم صغیره می‌پندارند در درسی جداگانه بیان کنم. در این درس به فصلی از فصول کتاب گناهان کبیره‌ی امام ذهبی می‌پردازیم. او این فصل را به عنوان آخرین فصل کتابش قرار داده و آن را: مطلبی جامع در باره‌ی گناهانی که شاید کبیره باشند، نامیده است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

(( لا يُؤمِنُ أحدُكُمْ حتَّى يُحِبَّ لأخيه ما يُحِبُّ لنفسه ))
((ایمان هیچ کس از شما کامل نمی‌شود تا این که هر چه برای خود می‌پسندد برای برادرش هم بپسندد.))

[ متفق عليه از أنس ]

شاید بخواهید این را از گناهان کبیره بگذارید. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایمان کسی را که آن چه برای خود می‌پسندد برای برادرش نپسندد، نفی می‌کند. اگر هم بخواهید آن را جزو گناهان کبیره نگذارید؛ می‌گویید: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایمان کامل را رد کرده است و سزاوارتر آن است که مؤمن حقیقی هر چه برای خود می‌پسندد برای برادر خود نیز بپسندد و هر چه برای خود نمی‌پسندد برای برادرش هم نپسندد. این‌ها نشانه‌های ایمان است. یعنی خداوند به برادر شما توفیق خرید خانه‌ای زیبا را داده است و خرید خانه پسندیده است و نیز ازدواج موفق برای انسان پسندیده است. اگر با دیدن این‌ها شادمان و خوشحال شدی به حدی که گویا آن چیزها از آن شماست این نشانه‌ی ایمان شما می‌باشد.

2 ـ کسی که رسول الله را از هرچیزی بیشتر دوست نداشته باشد:

بنابراین امکان ندارد مؤمن خیانت کند، ایجاد توهم کند، فریبکار باشد، منحرف شود و نیز امکان ندارد کسی را تسلیم ظالمی کند؛ زیرا او این را برای خود نمی‌پسندد. آیا ارتباطی والاتر در جامعه از این وجود دارد که همه‌ی افراد جامعه هر چه برای خود بپسندند برای برادران خود هم بپسندند و هر چه برای خود نمی‌پسندند برای آنان نیز نپسندند؟ به خدا که این بزرگترین ويژگی ایمان است به همین دلیل برخی از علما گفته‌اند: کسی که هر چه برای خود می‌پسندد برای برادرش نپسندد وهرچه برای خود نمی‌پسندد برای برادرش بپسندد، مؤمن نیست.

((لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ))
((كسی از شما، نمی‌تواند مؤمن (واقعی) باشد، تا اين كه من (پيامبر) نزد او از پدر، فرزند و همه مردم، محبوب‌تر نباشم.))

[ متفق عليه از أنس ]

چگونه؟ شما با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دیداری نداشته‌اید و چهره‌ی مبارک ایشان را ندیده‌اید و به سخنان شیرینش گوش فرا نداده‌اید و شاهد وسعت قلب، مهربانی وعدالتش در همه چیز نبوده‌اید. اما معنای حدیث این است که هر کس خانواده‌اش را بر اجرای سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ترجیح می‌دهد، آن کس که فرزندانش را بر سنت رسول الله ترجیح می‌دهد، آن کس که خود را ترجیح داده و از نفس خویش پیروی می‌کند و از سنت رسول الله پیروی نمی‌کند و آن که خشنودی مردم را بر خشنودی رسول الله ترجیح می‌دهد در این صورت ایشان صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: او از ما نیست.
این معنا را برداشت می‌کنیم که هر حدیثی که ایشان فرموده و اینگونه آغاز می‌شود که: ایمان ندارد کسی که ... بدانید که انجام نداندش گناه کبیره است. مثلا فرموده: بخدا ایمان ندارد، ایمان ندارد، ایمان ندارد آن که سیر بخوابد و همسایه‌اش گرسنه باشد و او بداند که همسایه‌اش گرسنه است.

3 ـ کسی که همسایه او از شرش در امان نباشد:

آن حدیث را با این حدیث مقایسه نمایید:

((وَاللَّهِ لا يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لا يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لا يُؤْمِنُ، قَالُوا وَمَا ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: الْجَارُ لا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا بَوَائِقُهُ قَالَ شَرُّهُ))
((قسم به خدا مؤمن به حساب نمی‌آید، به خدا مؤمن به حساب نمی‌آید، قسم به خدا مؤمن به حساب نمی‌آید.» گفتند: چه کسی ای رسول الله؟ فرمود: «کسی که همسایه او از شرش در امان نباشد.))

[ مسلم از ابوهریره]

مردی را می‌شناسم که در طبقه‌ی همکف زندگی می‌کند و این طبقه‌ی همکف دارای یک باغ پشتی (تالار) بزرگ است اما از داخل ساختمان نه از بیرون ساختمان، یعنی ساخت و ساز بر سر راه ورودی. طبقه‌ی همکف یک تالار بزرگ دارد. بالای این طبقه چهار طبقه دیگر زندگی می‌کنند. صاحب این همکف در این تالار برای ازدواج پسرش اتاقی تدارک دیده است. اگر این اتاق باعث جلوگیری از آفتاب شود یا جلوی تهویه‌ی هوا را بگیرد یا مانع نور شود؛ این شخص مؤمن نخواهد بود. اما آخرین شخصی که در طبقه‌ی چهارم زندگی می‌کند وقتی ببیند که همسایه‌اش دو دیوار بر روی فنداسیون ساختمان گذاشته تا عروسی پسرش را بگیرد به او اعتراض می‌کند. یعنی شاید در ساختمان شاهد دعوا و شکایت باشیم. این‌ها مسلمان‌اند. کسی که همسایه‌اش از شرش در امان نباشد مسلمان و مؤمن نیست.
بنابراین باید دانست که هر حدیث شریفی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با عباراتی نظیر: ایمان نخواهید داشت اگر...، به خدا ایمان ندارد کسی که... آغاز فرموده باشد باید به آن توجه نمود و کسی که نواهی رسول را انجام دهد و اوامر ایشان را ترک گوید در حقیقت ندانسته در دام گناهان کبیره افتاده است.

((وَاللَّهِ لا يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لا يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لا يُؤْمِنُ، قَالُوا وَمَا ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْجَارُ لا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا بَوَائِقُهُ قَالَ شَرُّهُ))
((قسم به خدا مؤمن به حساب نمی‌آید، به خدا مؤمن به حساب نمی‌آید، قسم به خدا مؤمن به حساب نمی‌آید.» گفتند: چه کسی ای رسول الله؟ فرمود: «کسی که همسایه او از شرش در امان نباشد.))

[ مسلم از ابوهریره]

امام ذهبی این فصل آخر را اینگونه عنوان گذاری نموده است: گناهانی که احتمال کبیره بودنش وجود دارد. اگر کسی آن چه برای خود می‌پسندد برای برادرش نپسندد، اگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را از خود و فرزندان و مردم بیشتر دوست نداشته باشد، یا از اوامر پیامبر سرپیچی کند، یا همسایه‌اش از شرش در امان نباشد، بنا به نظر علماء مؤمن نیست بلکه در گناه کبیره افتاده است.

4 ـ کسی که منکری را ببیند و آن را تغییر ندهد:

            و:

((عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ قَالَ: خَطَبَ مَرْوَانُ قَبْلَ الصَّلاةِ فِي يَوْمِ الْعِيدِ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ إِنَّمَا كَانَتِ الصَّلاةُ قَبْلَ الْخُطْبَةِ، فَقَالَ تَرَى ذَلِكَ يَا أَبَا فُلانٍ فَقَامَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ فَقَالَ أَمَّا هَذَا فَقَدْ قَضَى مَا عَلَيْهِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: مَنْ رَأَى مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الإيمَانِ))
((از طارق بن شهاب روایت شده که گفت: مروان پیش از نماز عید شروع به خطبه خواندن کرد. مردی برخاست و گفت نماز باید پیش از خطبه باشد: وی گفت: به نظر تو این گونه است ای ابوفلان. ابوسعید خدری برخاست و گفت اما فرد آن چه بر گردنش بود را از ذمه‌ی خود برداشت . من از رسول الله شنیدم که می‌فرمود: هر كس از شما منكرى دید بايد با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغيير دهد، و این پائين ترين درجه ايمان است.))

[ متفق عليه از طارق بن شهاب ]

اما کسی که این منکر را نه با زبان، نه با دست و نه با دل انکار نمی‌کند، چه؟ مرتکب گناه کبیره شده است. یعنی اگر زشتی مشاهده نمودید و از آن زشتی بازنداشتید نه با زبان و نه با دست و نه با دل در این صورت ایمان شما نابود می‌شود. بنابراین اگر انسانی صالح باشد اما منکری را رد نکند چه بسا خداوند عز وجل او را نابود کند؛ چراکه می‌فرماید:

﴿ وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ﴾
﴿و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند.﴾

[ سوره هود: 117 ]

نگفته «صالحان» است بلکه گفته «اصلاحگران» و صالح با اصلاحگر متفاوت است. اما کسانی که در پی اصلاح مردم‌اند از نابودی در امانند.

نابودی عاقبت کسی است که از منکر باز ندارد:

حدیثی در مسلم وجود دارد که می‌گوید آنانی که منکرات را انجام می‌دهند و دچار گناهان و نافرمانی‌ها می‌شوند اگر کسی با دست، زبان و قلب با آنان مجاهده نماید؛ مؤمن است و کمتر از این دیگر حتی اندازه‌ی یک دانه‌ی خردل هم ایمانی وجود ندارد یعنی اگر کسی با قلب، زبان و دست باز ندارد اندازه‌ی یک دانه‌ی خردل هم در دل او ایمانی وجود ندارد.
در برخی از احادیث آمده است که خداوند دستور به نابودی روستایی می‌دهد و فرشتگان عذاب را می‌فرستد و آنان می‌گویند: ای پروردگار در میان آنان یک فرد صالح وجود دارد؟ می‌فرماید: از او آغاز کنید. تعجب می‌کنند ای خدا ما چگونه این کار را بکنیم؟ می‌فرماید: چرا که او هنگام دیدن زشتی‌ها خم به ابرو نیاورده است. بسیاری از مردم با لطافت وخشوع نماز صبح را در مسجد می‌خوانند اما در خانه شان نظم و انضباطی وجود ندارد. می‌گوید: ربطی به من ندارد. این چه حرفی است؟ تو پدر خانواده‌ای. تو نان آور خانه هستی.
شخصی به من گفت: سی سال است از دمشق بیرون نرفته‌ام. همیشه از خانه به محل کار رفت و آمد می‌کرده‌ام. به جز یک بار که برای خریدن ماشین به لاذقیه رفتم. شبانه روز کار می‌کند و برای مدیریت تولید، به تلاش فراوانی نیاز دارد. خانواده‌اش به گردش می‌روند، خوش می‌گذرانند و هر کاری دوست دارند انجام می‌دهند. او کار می‌کند تا خواسته‌ها و تمایلات آنان را برآورده کند. تا آنان را بر انجام نافرمانی‌ها و گناهان یاری رساند:

((مَا مِنْ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي أُمَّةٍ قَبْلِي إِلا كَانَ لَهُ مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِيُّونَ وَأَصْحَابٌ يَأْخُذُونَ بِسُنَّتِهِ وَيَقْتَدُونَ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِنَّهَا تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمْ خُلُوفٌ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ وَيَفْعَلُونَ مَا لا يُؤْمَرُونَ فَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِيَدِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِلِسَانِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِقَلْبِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ الإيمَانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ))
((هر پیامبری که خداوند در امت‌های پیشین فرستاد، همنشینان و یارانی داشت که شیوه‌اش را می‌گرفتند و به فرمانش اقتدا می‌کردند، اما پس از آنان، کسانی جانشین شدند که می‌گویند آن چه را نمی‌کنند، انجام می‌دهند آن چه را بدان فرمان نیافته‌اند. هر کس با ایشان با دستش جهاد کند، او مؤمن است، هر که با زبانش با آنان جهاد کند، او مؤمن است و هر کس با دلش با اینان جهاد کند، او مؤمن است، اما کمتر از آن به اندازه‌ی یک دانه‌ی خردل هم ایمان نیست.))

[مسلم از عبدالله بن مسعود]

اگر بگویی: به من ربطی ندارد، برادر زاده‌هایت، دخترانت، خواهرزاده‌هایت، همسایه‌هایت، همکارانت. اگر بگویی: به من ربطی ندارد، سرم سلامت باشد، به خودم برسم کافیست. در این صورت زشتی‌ها رواج می‌یابد و فساد گسترش می‌یابد. فحشا خانه‌ها آن قدر گسترش می‌یابد که مساجد را احاطه می‌کند. اما اگر نیکی‌ها رواج یابد و امر به معروف شود و نهی از منکر گردد آنگاه مساجد آن قدر گسترش می‌یابد تا فحشا خانه‌ها نابود گردد.
شاید تعجب کنید که سفارش به حق برای گسترش آن نیست بلکه برای حفاظت از وجود حقیقت است. گاهی می‌گویند: بودن یا نبودن. وجود یا عدم. اما مسأله‌ی سرنوشت است. اگر انسان از میدان امر به معروف و نهی از منکر پا پس بکشد و زشتی‌ها را با دست، زبان یا قلب باز ندارد باید بداند که مرتکب گناه کبیره شده است و در دل او اندازه‌ی یک مثقال دانه‌ی خردل ایمان وجود ندارد.

5 ـ کسی که به ظلمی کمک کند:

            در باب گناهانی که احتمال دارد کبیره باشد.

((مَنْ أَعَانَ عَلَى خُصُومَةٍ بِظُلْمٍ أَوْ يُعِينُ عَلَى ظُلْمٍ لَمْ يَزَلْ فِي سَخَطِ اللَّهِ حَتَّى يَنْزِعَ ))
((هر که با ستم به ایجاد دشمنی کمک کند یا یاری گر ظالم باشد پیوسته مورد خشم خداست تا دست بردارد.))

[أحمد از ابن عمر]

وکیلی به دادخواستی ناحق وارد شده و از علم و درک خویش از قوانین و نیز از مهارت‌های زبانی خویش در وکالت برای دفاع از ظالم یا باطل نمودن حقیقت، استفاده می‌کند. آیا این وکیل باور می‌کند که ندانسته به گناه کبیره آلوده شده است؟ آزمایش سخت است. دادخواستی پیدا می‌شود و موکل پانصد هزار به عنوان دستمزد می‌دهد در حالی که این دادخواست به ناحق ارائه شده است. وکیل مؤمن در این زمان می‌گوید: خداوند بی نیاز پناه بر خدا از از این که از باطل دفاع ‌کنم و حقیقت را نابود گردانم.

(( مَنْ أَعَانَ عَلَى خُصُومَةٍ بِظُلْمٍ أَوْ يُعِينُ عَلَى ظُلْمٍ لَمْ يَزَلْ فِي سَخَطِ اللَّهِ حَتَّى يَنْزِعَ ))
((هر که با ستم به ایجاد دشمنی کمک کند یا یاری گر ظالم باشد پیوسته مورد خشم خداست تا دست بردارد.))

[أحمد از ابن عمر]

قاضی شریح پسری داشت که با یکی از برادران مسلمانش دچار اختلاف شده بود. پدرش آمد و وی مسأله را برایش بازگو کرد. و گفت: مسأله این است حال اگر حق با من است به قضاوت بین ما بپرداز و اگر حق با آنان است بدون قضاوت تو من حقوق آنان را باز می‌گردانم. به خدا سوگند این یک سخن منطقی است. پسری مسأله‌ای را به پدرش که قاضی است، عرضه می‌کند و وقتی به او گوش می‌دهد می‌گوید: حق با توست به من شکایت کن. وقتی او به دادگاه پدرش شکایت کرد، پدرش به نفع طرف دعوایش حکم داد. پسر گفت: آیا با تو مشورت نکردم؟ گفت: آری، اما ترسیدم که تو حق آنان را آن طور که شایسته است، ندهی؛ بنابراین خواستم تا مسأله را به دادگاه من بیاوری تا خودم حقشان را کامل ادا کنم.

6 ـ کسی که زنی را علیه شوهرش فریب دهد:

            آیا باورتان می‌شود که کسی زنی را علیه شوهرش فریب دهد.

(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ حَلَفَ بِالأمَانَةِ وَمَنْ خَبَّبَ عَلَى امْرِئٍ زَوْجَتَهُ أَوْ مَمْلُوكَهُ فَلَيْسَ مِنَّا ))
((کسی که به امانت سوگند خورد، و کسی که میان زن و شوهری یا سرور و کنیزکش را به هم زند، از ما نیست.))

[احمد از عبدالله بن بریده ازپدرش]

پس از تولد چه چیز به تو داد؟ معنایش این است که او ارزش تو را نمی‌داند. هر کس در گوش زنی سخنی بگوید که از شوهرش متنفر شود یا از وی خودداری کند یا به کسی دیگر توجه کند نه به شوهرش، بی شک این شخص گوینده مرتکب گناه کبیره شده است در حالی که نمی‌داند. گاهی کسی به شوخی و مزاح از خانه‌ی شخصی انتقاد می‌کند و به حیاط و در و دیوار خانه ایراد می‌گیرد. به غذایشان ایراد می‌گیرد و می‌گوید این است غذای شما؟ این است پذیرایی شما؟ شوهرش چه کار می‌کند؟ این شخص کسی است که میان زن وشوهر اختلاف ایجاد می‌کند. یا میان برده و آقایش اختلاف ایجاد می‌کند. این شخص در گناه کبیره می‌افتد اما نمی‌داند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیکی می‌کرد و آن را گسترش می‌داد و زشتی‌ها را کوچک و خوار می‌شمرد و به آن اهمیتی نمی‌داد.

7 ـ کسی که بمیرد وامام جماعت خود را نشناسد:

            از دیگر اعمالی که کبیره به شمار می‌آیند.

(( عَنْ عَبْدِ اللَّهِ ابْنِ عَامِرٍ يَعْنِي ابْنَ رَبِيعَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: مَنْ مَاتَ وَلَيْسَتْ عَلَيْهِ طَاعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَإِنْ خَلَعَهَا مِنْ بَعْدِ عَقْدِهَا فِي عُنُقِهِ لَقِيَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَلَيْسَتْ لَهُ حُجَّةٌ أَلا لا يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ لا تَحِلُّ لَهُ فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا الشَّيْطَانُ إِلا مَحْرَمٍ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ وَهُوَ مِنَ الاثْنَيْنِ أَبْعَدُ مَنْ سَاءَتْهُ سَيِّئَتُهُ وَسَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ ))
((از عبدالله بن عامر یعنی ابن ربیعه از پدرش روایت است که گفت: رسول خدا صلی الله عليه وآله فرمود: كسی كه بميرد و بر گردن او اطاعتی از امامی نباشد، همانند مرگ دوران جاهليت مرده است، پس اگر كسی بيعت را پس از بيعت كردن بشكند، خداوند را بدون حجت ملاقات می‌كند. هيچ مردی با زنی نامحرم خلوت نمی‌کند مگر آن که نفر سوم آن‌ها شيطان است. هيچ مردی با هيچ زنی در مکانی خلوت نکنند مگر آن که محرمی همراه زن باشد؛ چراکه شیطان به همراه یک نفر تنها است و از دو نفر دور‌تر است. مؤمن کسی است که از گناهانش بیزار و از نیکی‌هایش شادمان گردد.))

[احمد از عبدالله بن عامر یعنی ابن ربیعه از پدرش]

یعنی مرجعی برای رجوع نداشته باشد. به تعبیر عامیانه خود رای باشد. مرجع وجود دارد، خداوند سبحان در قرآن فرموده است:

﴿ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾
﴿پس اگر نمی‌دانید از پژوهندگان كتاب‌هاى آسمانى جويا شويد.﴾

[ سوره نحل ]

﴿ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴾
﴿درباره وى از شخص آگاهی بپرس.﴾

[ سوره فرقان: 59]

            و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید:

((ما خاب من استخار، ولا ندم من استشار، ولا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ))
((کسی که استخاره می‌کند زیان نمی‌بیند و کسی که مشورت می‌کند پشیمان نمی‌شود و کسى که در هزینه کردن میانه روى کند هرگز فقیر نخواهد شد.))

[طبرانی از أنس بن مالک]

            خداوند متعال فرموده است:

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ﴾
﴿اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد.﴾

[ سوره توبه: 119 ]

            و فرموده:

﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً ﴾
﴿و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‏ خوانند [و] خشنودى او را مى‏ خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده‏‌ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‏‌ايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس] كارش بر زياده‏ روى است اطاعت مكن.﴾

[ سوره كهف: 28 ]

﴿ وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾
﴿ و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر و[لى] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن و راه كسى را پيروى كن كه توبه‏ كنان به سوى من بازمى‏ گردد و [سرانجام] بازگشت‏ شما به سوى من است و از [حقيقت] آن چه انجام مى‏ داديد شما را با خبر خواهم كرد.﴾

[ سوره لقمان: 15 ]

چند آیه است؟ از خدا بترسید و با راستان باشید یعنی هرگز نخواهید توانست از خدا پروا کنید مگر این که با راستگویان باشید. شما نیاز به یک محیط دارید. نیاز به یک جامعه‌ی مؤمن دارید که شما را در پیروی از الله کمک کنند. اما اگر کسی با اهل یک جامعه‌ی مفسد نشست و برخاست کند، این جامعه او را به سوی فساد و نافرمانی می‌کشاند. از لوازم ایمان این است که همه‌ی کسانی را که شما را از خدا باز می‌دارند تغییر دهید. آنان را تبدیل به دوستانی مؤمن نمایید تا شما را در اطاعت از الله یاری کنند و در صورت فراموشی شما را به یاد الله بیندازند و اگر خواستید شما را همراهی نمایند.

مشورت کننده ناکام نمی‌شود:

انسان وقتی که منبعی برای رجوع نداشته باشد و مشاوری برای مشورت نیابد و منبع علمی ودینی برای استفاده‌اش وجود نداشته باشد در این صورت نابود می‌شود. این انسان با عقل و دانش محدود خود فتوا می‌دهد. فتوا می‌دهد اما نمی‌داند از روی بخار معده فتوا می‌دهد و مراعات شرایط لازم و بدون دلیل و بدون استناد فتوا می‌دهد. اما کسی که منبع داشته باشد و امام و منبع دینی داشته باشد و فرد عالم و با اخلاقی باشد که به او اعتماد کند و هر وقت بخواهد از او بپرسد، این فرد در مشورت خویش ناکام نمی‌ماند؛ چراکه سخن خداوند را عمل کرده است که می‌فرماید:

﴿ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾
﴿اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد.﴾

[ سوره توبه: 119 ]

شاید بگویم: با جماعت مومنین بودن فوایدی دارد. فوائد پیوستن به گروه مؤمنان بی شمار است؛ چراکه مؤمن همدم برادر مؤمن خویش است و برادر مؤمن برادرش را یاری می‌دهد. برادر مؤمن خویش را به اطاعت از خداوند وا می‌دارد. در مصیبت‌ها او را دلداری می‌دهد و به صبر فرا می‌خواند. معنویات او را بالا می‌برد. از پریشانی او را نجات می‌دهد و به آرامش می‌رساند. اگر قطع رابطه کرده باشد با او ارتباط برقرار می‌کند. اگر ناراحت باشد بر ناراحتی و عصبانیتش صبر می‌کند. اگر افتاده بود او را بلند می‌کند و دست یاری به او می‌دهد. این ويژگی‌های یک مؤمن است. پس جماعت نوعی رحمت است.

جماعت رحمت است:

تقریبا باید بگویم: گرانبهاترین چیز بطور مطلق داشتن برادر مؤمن است. ارتباط با او بسیار زیباست. ادب و محبت و فداکاری، گذشت، نصیحت، همکاری، همدوستی، همزیستی، بخشش صفات زیبای حاصل از این ارتباط است. راست گفته‌اند که مؤمن از این شعار سرچشمه می‌گیرد: ای مؤمن تو در دنیا تنها نیستی. تو با جامعه و خانواده‌ای. و فعلا بزرگترین مشکلات همراه مؤمنان حل می‌شود. همکاری و تعاون چنان آرامشی به قلب مؤمن می‌دهد که خود آن آرامش، سبب آرامش دیگری می‌گردد.

8 ـ کسی که یک لقمه از حق یک مسلمان به ناحق بخورد:

            حدیث بسیار ترسناکی وجود دارد:

(( مَنْ أَكَلَ بِمُسْلِمٍ أُكْلَةً، أَطْعَمَهُ اللَّهُ بِهَا أُكْلَةً مِنَ النَّارِ ...))
((کسی که یک لقمه از حق یک مسلمان به ناحق بخورد خداوند لقمه‌ای از آتش به او می‌خوراند ...))

[الزهد والرقائق اثر ابن مبارک با سند متصل و رجال ثقه از حسن ]

یعنی اگر دنبال عیبی مسلمانی بگردید و آن را بیابید و بخواهید آن را برملا سازید تا یک سوم قرارداد را بگیرید. مبلغ قابل توجهی است. شما این مبلغ را به حساب یک خانواده گرفته‌اید. با بینوا ساختن یک انسان دیگر آن را به دست آورده‌اید. افرادی براین باورند که آن مبلغ درآمدی خوبی است. کسی که با سوء استفاده از یک مسلمان بخواهد غذای بهتری بخورد و در خانه‌ای زیباتر زندگی کند. او در حقیقت اموالش را با آزار دیگران و ایجاد ترس در میان آنان به دست آورده است. از راه آزار دیگران غذا نخورید. جوانی ناشی را می‌شناسم که نمایشگاه پارچه راه انداخت. با یک فروشنده معامله نمود. می‌گوید اشکالی ندارد فاکتور را در دو یا سه بار برایت می‌فرستم. ناگهان مأموران گمرک وارد می‌شوند. در آغاز کار وی را جریمه‌ای بیش از حد توانش می‌کنند که از فشار آن مبتلا به صرع می‌شود سپس معلوم می‌شود که فروشنده‌ی پارچه‌ها کسی بوده که وی را لو داده تا یک سوم قرارداد را برای خود بگیرد و امروز خودش آن را گرفت. آیا این شخص با سوء استفاده از این مسلمان لقمه‌ای نخورد؟ وای بر او. این کار بسیاری از مردم شده است که با خراب کردن خانه‌ی مسلمانان یا مؤمنان یا نابودی اموالشان درآمد کسب می‌کنند.

(( ...وَمَنْ لَبِسَ بِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ ثَوْبًا ، أَلْبَسَهُ اللَّهُ بِهِ ثَوْبًا مِنَ النَّارِ ...))
(( ...وکسی که با سوء استفاده از برادر مسلمانش لباسی بپوشد خداوند لباسی از آتش بر تن او می‌کند ...))

[الزهد والرقائق اثر ابن مبارک با سند متصل و رجال ثقه از حسن ]

کسی که مردم را آزار می‌دهد و با سوء استفاده از آنان شکوه خود را ساخته و با فقیر کردن آنان مال اندوزی می‌کند خداوند آنان را به شدت عذاب خواهد نمود؛ زیرا می‌فرماید:

﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ﴾
﴿آرى عقاب پروردگارت سخت‏ سنگين است.﴾

[سوره بروج:12]

باری به فردی که در موقعیت آزار دیگران قرار داشت گفتم: خداوند امراض زیادی مانند سرطان، سیروز کبدی، نارسائی کلیوی، سکته‌ی مغزی و .. در اختیار دارد. خداوند شش یا هفت بیماری را به من الهام نمود که کوه از ابتلاء به آن به لرزه می‌افتد. آنان بندگان خدایند و خداوند از تمام کارهایی که در حقشان کردی از تو خواهد پرسید. از خدا بترس و پاسخی برای کرده‌هایت با مردم برای خداوند آماده کن.

(( مَنْ أَكَلَ بِمُسْلِمٍ أُكْلَةً ، أَطْعَمَهُ اللَّهُ بِهَا أُكْلَةً مِنَ النَّارِ ، وَمَنْ لَبِسَ بِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ ثَوْبًا ، أَلْبَسَهُ اللَّهُ بِهِ ثَوْبًا مِنَ النَّارِ ...))
((کسی که یک لقمه از حق یک مسلمان به ناحق بخورد خداوند لقمه‌ای از آتش به او می‌خوراند و کسی که با سوء استفاده از برادر مسلمانش لباسی بپوشد خداوند لباسی از آتش بر تن او می‌کند ...))

[الزهد والرقائق اثر ابن مبارک با سند متصل و رجال ثقه از حسن ]

یعنی وقتی شما یک لباس ارزان و زیبا دیدید ولی دانستید که دزدی است آیا می‌توانید بخرید؟ محال است. اگر بدانید که از راه ظلم و ستم به دست آمده است آیا آن را می‌خرید؟ با آسیب به یک مسلمان روزی خود را کسب نکنید و با آزار مسلمانی لباس بر تن نکنید تا از آتش دوزخ نخورید و لباس آتشین بر تن نکنید.
با ویران کردن خانمان دیگران کسب ثروت نکنید. به دو چیز نزدیک نشوید؛ شرک به خدا و زیان به مردم. تا زمانی که از این دو مورد یعنی شرک به خدا و زیان زدن به مردم دور باشید در امان هستید.
گاهی برخی افراد از ناآگاهی مردم سوء استفاده می‌کنند. بدون آن‌که پی ببرند از آنان باج می‌گیرند. یک عمل جراحی اورژانسی اتفاق می‌افتد درحالی که بیمار می‌تواند سی سال بدون این عمل جراجی زندگی کند. یک رگ مسدود شود نیازی به این عمل نیست. ده سال به بهترین شکل زندگی کرده است و ناگهان پنج رگ از رگ‌هایش مسدود می‌شود. اگر سینه را بشکافند وعمل قلب باز انجام دهند دویست و پنجاه هزار می‌گیرند. آیا با سوء استفاده از مردم حرام نخورده است؟ آیا ثروتش را با زیان رساندن به این مسلمان نیاندوخته است؟

9 ـ کسی که یک سال با برادرش قهر باشد:

آیا باور می‌کنید کسی که یک سال برادرش را ترک کرده با او قهر باشد مانند این است که او را به قتل رسانده است:

((مَنْ هَجَرَ أَخَاهُ سَنَةً فَهُوَ كَسَفْكِ دَمِهِ))
((هر کس تا يک سال با برادر مسلمانش قهر کند، گناه اين کار برابر با کشتن اوست.))

[احمد از ابی جراش سلمی ]

مهمترین باب از باب‌های گناهان کبیره نوشته‌ی امام ذهبی و آخرین باب درباره‌ی گناهانی که احتمال دارد کبیره باشند. کسی که یک سال با برادرش قهر باشد مانند این است که او را به قتل رسانده باشد. کسی که با زیان به مسلمانی لقمه‌ای بخورد خداوند روز قیامت آتش به او می‌خوراند. کسی که بمیرد و امام خویش را نشناسد مانند جاهلیت مرده است. احادیث را هم یادآوری می‌کنم. کسی که باعث اختلاف زن وشوهر یا آقا و کنیزی شود، از ما نیست.

10 ـ مکر و فریب:

مکر و نیرنگ از گناهان کبیره بوده و در آتش می‌باشند.

11 ـ کسی که علی رغم توانایی از حج خودداری می‌کند:

مردی سالم و ثروتمند اما حج نمی‌کند، خداوند می‌فرماید:

﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ﴾
﴿در آن نشانه‏‌هايى روشن است [از جمله] مقام ابراهيم است و هر كه در آن درآيد در امان است و براى خدا حج آن خانه بر عهده‌ی مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد و هر كه كفر ورزد يقينا خداوند از جهانيان بى‌نياز است.﴾

[سوره آل عمران:97]

پس از این خداوند می‌فرماید: و من کفر، معنی من کفر چیست؟ ارتباط کافر با سخن خداوند که مردم باید حج کنند، چیست؟ یعنی کسی که با وجود توانایی بدنی و مالی حج نمی‌کند نسبت به این فریضه کفر ورزیده است. کسی که حج نکرده مرتکب گناه کبیره شده است در حالی که نمی‌دانسته است. اما وقتی که حج فرض را انجام داد پس از آن اولویت با چیزهایی دیگری است: می‌گوید: شاید همسر دادن پسرم از حج نافله بهتر باشد. شاید بهتر باشد به جای حج نافله مشکلات مسلمانان را حل کنم. سیدنا عمر می‌گوید: تصمیم گرفتم کارگزارانی را به شهرها بفرستم تا به وضعیت توانایی مردم بنگرند و برای کسانی که توانایی حج دارند اما حج نمی‌کنند؛ جزیه و مالیات برقرار کنند. یعنی آن افراد مسلمان نیستند. آنان کافراند که باید جزیه بدهند. آنان مسلمان نیستند. آنان مسلمان نیستند. آنان مسلمان نیستند. سیدنا عمر چنین گفته است.

12 ـ جدایی میان مادر و فرزند:

آیا باور می‌کنید که جدایی افکندن میان مادر و فرزند از گناهان کبیره است. شخصی مادری دارد و مادرش هم غیر از او کسی ندارد. به او می‌گویند در صورتی دختر به تو می‌دهیم که در خانه‌ای جدا زندگی کنی. اگر مادری می‌بود که فرزندان دختر و پسر زیادی می‌داشت اشکال نداشت. این حق شماست. اما آن جوان، جوان خوبی است و مادرش با او زندگی می‌کند و اخلاق مادرش عالی است اما ناچار باید از همدیگر جدا شوند. اگر مشکلی غیرقابل تحمل وجود دارد، حرفی نیست. اما مادرانی عاقل و عادل وجود دارند. اما فقط به خاطر زندگی با مادر نمی‌توانیم دخترمان را به او بدهیم. نمی‌توانیم به دخترمان اجازه بدهیم با او زندگی کند. این جدایی افکندن میان فرزند و مادر به شمار می‌رود. خداوند لعنت کند کسی را که میان مادر و فرزندش جدایی افکند.

(( مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ وَالِدَةٍ وَوَلَدِهَا فَرَّقَ اللَّهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَحِبَّتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ))
((کسی که میان مادر و فرزندش جدایی افکند خداوند میان او و عزیزانش در روز قیامت جدایی می‌افکند.))

[ترمذی از ابوایوب ]

اگر کسی میان زن وشوهر جدایی افکند. مثلا کسی دنبال کسب معاش خود به یک کشور عربی برود. اگر شش هزار درهم یعنی هشتاد هزار تقریبا درآمد داشته باشد اما اجازه ندهند همسرش را با خود ببرد. همسرش در مشرق باشد و خودش در مغرب در حالی که این کشور مسلمان است در حقیقت میان او و همسرش اختلاف و جدایی افکنده‌ایم. شیطان چکار می‌کند؟ اصل این است که همسر همراه شوهرش باشد این سنت الهی است. شوهر هم باید همراه همسر خود باشد. هر قانونی که بخواهد میان زن وشوهر اختلاف و جدایی افکند ظالمانه است. ناگزیر باید در آمدش شش هزار باشد تا اجازه بدهند همسرش با او بیاید. او یازده ماه بدون همسر بوده است. نظم و انضباط از بین می‌رود. شوهرش ماه‌ها دور از اوست. جدایی افکندن میان زن و شوهر یا میان مادر و فرزند از گناهان کبیره است.
باری سیدنا عمر شنید که زنی از تنهایی شکایت دارد و شوهرش در جهاد است. بنابراین بخشنامه‌ای صادر کرد که بر اساس آن هر چند جهاد هم مهم باشد نباید کسی بیش‌تر از چهار ماه در جبهه‌ی جهاد بماند. جهاد برای انتشار اسلام است. حفظ اسلام از جهاد مهم‌تر است. این زن کسی جز شوهرش را نداشت. گاهی پدر از روی تند مزاجی دخترش را حبس می‌کند و بنا به دلایل بیهوده می‌گوید: می‌خواهیم او را تربیت کنیم. این کار جدایی افکندن میان زن وشوهر است. و شاید جدایی میان مادر و فرزند هم باشد. کسی که تفرقه می‌افکند از ما نیست.

((مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ وَالِدَةٍ وَوَلَدِهَا فَرَّقَ اللَّهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَحِبَّتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ))
((کسی که میان مادر و فرزندش جدایی افکند خداوند میان او و عزیزانش در روز قیامت جدایی می‌افکند.))

[ترمذی از ابوایوب ]

13 ـ کسی که از میراث وارث خود فرار کند:

            از دیگر گناهان کبیره:

((مَنْ فَرَّ مِنْ مِيرَاثِ وَارِثِهِ قَطَعَ اللَّهُ مِيرَاثَهُ مِنَ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ))
((کسی که از میراث وارث خود فرار کند و او را از ارث محروم کند، خداوند او را در روز قیامت از سهمیه‌ی بهشت محروم می‌گرداند.))

[ابن ماجه از انس بن مالک ]

مردی بر بستر مرگ است تنها به خاطر فرار از میراث زنش را طلاق می‌دهد. سی و پنج سال با او زندگی کرده‌ای. در مسجد جامع طاغوسیه بودم زنی محجبه نزدم آمد و گفت: من سی و پنج سال با شوهرم زندگی کرده‌ام، اکنون مرا طلاق داده است. برخی برای فرار از میراث همسرشان را طلاق می‌دهند.

(( إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ وَالْمَرْأَةُ بِطَاعَةِ اللَّهِ سِتِّينَ سَنَةً ثُمَّ يَحْضُرُهُمَا الْمَوْتُ فَيُضَارَّانِ فِي الْوَصِيَّةِ فَتَجِبُ لَهُمَا النَّارُ قَالَ وَقَرَأَ عَلَيَّ أَبُو هُرَيْرَةَ مِنْ هَا هُنَا ( مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ ) حَتَّى بَلَغَ ( ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ))
(( مردی کار می‌کند و زنی شصت سال در طاعت خداوند است سپس مرگ به سراغ آنان می‌آید اما در وصیت نامه به یکدیگر زیان می‌رسانند در این صورت آتش جهنم بر آنان واجب است. سپس ابوهریره این آیه را بر من خواند: (پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش شده يا دينى كه [بايد استثنا شود به شرط آن‌كه از اين طريق] زيانى [به ورثه] نرساند ) تا رسید به (و اين همان كاميابى بزرگ است.(نساء:12-13) ))

[ترمذي از ابوهریره]

چه بسیار مسلمانان به این موارد دچار می‌شوند. دختران را محروم می‌کنند. بیست میلیون دلار از خود به جا گذاشته است. پنج دختر و یک پسر بچه دارد. پسر از تمام خواهرانش وکالت گرفته است و با راهنمایی پدرش پیش از مرگ، چیزی به آنان نداده است. شخصی سی سال پروردگارش را عبادت کند و پیش از آن که بمیرد با قانون الهی مخالفت کند باید هم آتش بر او واجب شود. آیا تو از خداوند بهتر می‌دانی که چنین حکم می‌کنی؟ همان طور که به پسر داده‌ای به آنان هم بده. خداوند می‌فرماید:

﴿يُوصِيكُمْ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنْ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴾
﴿ خداوند به شما در باره‌ی فرزندانتان سفارش مى‌كند سهم پسر چون سهم دو دختر است و اگر [همه ورثه] دختر [و] از دو تن بيشتر باشند سهم آنان دو سوم ماترك است و اگر [دخترى كه ارث مى ‏برد] يكى باشد نيمى از ميراث از آن اوست و براى هر يك از پدر و مادر وى [=متوفى] يك ششم از ماترك [مقرر شده] است اين در صورتى است كه [متوفى] فرزندى داشته باشد ولى اگر فرزندى نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند براى مادرش يك سوم است [و بقيه را پدر مى ‏برد] و اگر او برادرانى داشته باشد مادرش يك ششم مى ‏برد [البته همه اين‌ها] پس از انجام وصيتى است كه او بدان سفارش كرده يا دينى [كه بايد استثنا شود] شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما سودمندترند [اين] فرضى است از جانب خدا زيرا خداوند داناى حكيم است.﴾

[سوره نساء: 11]

تو بهتر از خداوند می‌دانی؟ باید اموال در خانه‌ی فلانی بماند. اگر اموال را به خواهران بدهیم میان سایرین پخش می‌شود باید در خانه‌ی ما بماند. این آیه است یا حدیث؟ این سخن شیطان است به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

(( إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ وَالْمَرْأَةُ بِطَاعَةِ اللَّهِ سِتِّينَ سَنَةً ثُمَّ يَحْضُرُهُمَا الْمَوْتُ فَيُضَارَّانِ فِي الْوَصِيَّةِ فَتَجِبُ لَهُمَا النَّارُ ... ))
((مردی کار می‌کند و زنی شصت سال در طاعت خداوند است سپس مرگ به سراغ آنان می‌آید اما در وصیت نامه به یکدیگر زیان می‌رسانند در این صورت آتش جهنم بر آنان واجب است.))

[ترمذي از ابوهریره]

امروز برادری به من گفت: پدرم مغازه‌ای داشت و یک سوم آن را به یکی از دخترانش داده است. به او گفتم: چند دختر دارد؟ چرا یک سوم این فروشگاه را فقط به آن دختر داده است؟ گفت: چون او نابینا است. در خردسالی یکی از چشمانش را از دست داده بود. گفتم: به خدا پدرت حق دارد و ظلم نکرده است بلکه این کار از روی دانایی او بوده است. هر چه در زندگی به او بدهد اشکالی ندارد؛ چرا که احتمال ازدواج او بسیار کم است. او کسی را ندارد و سه خواهر دیگر او ازدواج کرده‌اند. شاید در زندگی تان به یکی از فرزندانتان به استثناء بیشتر ببخشید و ناگزیر باید در پیشگاه خداوند دلیلی برای این کار خود داشته باشید. این عاقلانه است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

((عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: إِنِّي لَتَحْتَ نَاقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَسِيلُ عَلَيَّ لُعَابُهَا فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْطَى كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ أَلا لا وَصِيَّةَ لِوَارِثٍ))
((از انس بن مالک روایت شده که گفته است: من زیر شتر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بودم و کف دهان شتر بر روی من می‌ریخت و شنیدم که ایشان می‌فرمود: خداوند متعال حق هر صاحب حقی را تعیین نموده است، پس وصیت برای وارث جایز نیست.))

[ابن ماجه عاز انس بن مالک ]

وارث نباید وصیت کند. کلمات ایمان ندارد، از ما نیست، به خدا سوگند ایمان ندارد اگر در حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده باشد و کسی خلاف آن عمل کند گناه کبیره مرتکب شده است. تمام این احادیث خبر از کبیره بودن این گناهان می‌دهد.

14 ـ ناسزا گویی و دشنام:

از دیگر عبارات نشان دهنده‌ی کبیره بودن گناهان این است که خداوند بر ناسزاگوی دشنام دهنده خشم می‌گیرد. هر طور ناسزا گوید آهسته، با اشاره، شمرده شمرده، برجسته گویی، اشاره با دستان، تمام این روش‌ها ناسزا تلقی شده و ناسزا گو مورد خشم خداوند قرار می‌گیرد. ناسزاگویی و دشنام نوعی کفر است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید:

(( يا بنيتي، إن هذه الثياب تصف حجم عظامك ))
((دخترکم، این لباس حجم استخوانت را نشان می‌دهد.))

[ احمد وطبراني از أسامة بن زيد]

            واژه‌ی استخوان شهوت برانگیز است؟ خیر، اما هر واژه‌ی دیگری شهوت برانگیز است.

15 ـ مردی که اسرار همسرش را پخش می‌کند:

آیا باور می‌کنید این کار گناه کبیره است:

(( إِنَّ مِنْ أَشَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ الرَّجُلَ يُفْضِي إِلَى امْرَأَتِهِ وَتُفْضِي إِلَيْهِ ثُمَّ يَنْشُرُ سِرَّهَا))  ((همانا بدترين انسان از لحاظ ارزش و منزلت نزد خداوند در روز قيامت مرد و زنی هستند که اسرار مربوط به همبستری خود را فاش می‌‌نمايند.))

[مسلم از ابوسعید خدری]

دائما با گوشه و کنایه دارد می‌گوید دیشب چه اتفاقی میانشان افتاده است؟ شب کاری کردید؟ این سخنان بیهوده چیست؟ مرد وزنی که با هم همبستری می‌کنند و اسرار یکدیگر را فاش می‌کنند، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درباره شان چه فرمود؟ بدترین مردم در روز قیامت نزد خداوند می‌باشند.

16 ـ کسی که با زن حیض یا از پشت نزدیکی کند:

            از دیگر گناهان کبیره:

((مَنْ أَتَى حَائِضًا أَوِ امْرَأَةً فِي دُبُرِهَا أَوْ كَاهِنًا فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ))
((کسی که با زن حیض نزدیکی کند یا از مقعد با زن همبستری کند به نبوت محمد صلی الله علیه وآله وسلم کفر ورزیده است.))

[ترمذي از ابوهریره]

گفته شده: اگر مردی بدون اجازه بر شما سرک کشد و او را با سنگی بزنی و چشمش را کور کند گناهی بر تو نیست یعنی نگاه دزدکی کردن و شاید نگاه از پشت بام‌ها به خانه‌های همسایگان و یا از پنجره نگاه کردن و یا از لا به لای پرده‌ی پنجره دید زدن. درب را می‌زند و در مقابل درب می‌ایستد. ادب حکم می‌کند که پشت به درب بایستید. ناگهان از پشت درب داخل را می‌بیند. پس چشم چرانی از جمله نواهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است.

17 ـ غلو در دین:

غلو در دین از گناهان کبیره است. باری نماز می‌خواندیم – داستان دوازده سال پیش است - نماز تمام شد. مردی با صدای بلند فریاد زد: نماز همه‌ی شما باطل است. پناه بر خدا. گفتیم: چرا؟ گفت چون کلاه بر سر ندارید. خیر است ان شاء الله. اما من شب کلاه داشتم. این غلو در دین است. یک مسأله از فروع دین را آن قدر بزرگ می‌کند و آن را تمام دین به حساب می‌آورد. این گناه کبیره است.
مردی گریان نزد من آمد. امام مسجد به او گفته بود: در سوره‌ی فاتحه چهارده تشدید وجود دارد. هر کس یک تشدید یادش برود تمام نمازش باطل است. وی دیده بود که تمام نمازهایش باطل است؛ زیرا تشدید را با دقت تلفظ نکرده بود و معنای آن باطل بودن نماز است. این غلو در دین محسوب می‌شود.
یکی از خطیبان مساجد دو هفته پیش آیات ربا را بیان می‌کرد. کار زیبایی است. احادیث ربا را نیز بیان می‌نمود. می‌گفت: توجه کنید ای برادران کسی که صد لیره به چهار قسمت بیست و پنج تایی تبدیل کند مرتکب رباخواری شده است. پناه بر خدا. دست به دست و مساوی. یک اسکناس داده‌اید و چهار اسکناس گرفته‌اید. مساوی نیست.
همه‌ی مردم را رباخوار اعلام کرد. غلو در دین زیاده روی است. مسأله همان طور است که می‌خواهید؟ روی این اسکناس صد نوشته است و چهار اسکناس هم برابر صد هستند. اسکناس سند است. رسید ا

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر

   

موضوعات مربوط به